تولد دایی ومامان
1391/03/09سه شنبه
تولد یه دونه دایی نمونه ام
دایی جون خوشگلم الهی از خدا عمر طولانی وباعزت هدیه بگیری ودر تمام مراحل زندگیت موفق وپیروز باشی.
مامانم امروز بهم میگفت: هروقت دایی جونی رو دیدی بهش بگو دایی تولدت مبارک ولی چه کنم که من فقط میگفتم:
دایی...تَ
وهمه میخندیدن .والبته مهم خوشحال کردن دایی بود که من موفق شذم ودایی بوسه بارونم کرد.
توی این عکس من غرق خوابم ههههههههههه
دایی جون بده من برات بهترینها رو آرزو کنم وکیکت رو ببرم.
ومن بعد از بریدن کیک همه رو قافلگیر کردم ومنقطع وبا ملودی گفتم.
تَ...................وَ.....................لُد
واین شب قشنگ ،برای همه زیباتر شد.
تقدیم به خان داداش مامانم:(خان دایی ناز خودم)
تولدت مبارک گل پونه..................1000ساله بشی عزیز خونه
تولدت مبارک گل پونه.........همیشه سالم باشی یکی یه دونه
1391/03/11پنجشنبه
تولد مامان سمانه:
این دومین سالیه که من توی تولد مامانم حضور دارم.وقتی مامان سمانه صبح برای بابایی یه موضوعی رو تعریف میکرد خیلی خوشحال شدم چون مامانم خیلی با هیجان وپرازشادی نقلش میکرد.کدوم موضوع؟؟؟؟؟
مامانم میگفت:
من اولین هدیه تولد رو از محمد رهام جونم گرفتم.توی اولین دقایق روز تولدم وبلاگ پسرم جزو پر بازدید کننده ها شد واین هدیه بهترین هدیه امساله.
تولدت مبارک مامان جونم.خدا بهم کمک کرد تا این هدیه رو بهت بدم.
من دو-سه روزیه خیلی بی اعصابم وهمش به مامانم گیر میدم که منو بغل کنه ویا باهام بازی کنه .وعلتشم لثه های بسیار متورمم هستش.
اول که از خواب پاشدم به مدت 3ساعت از بغل مامانی پایین نیومدم ودائم میگفتم:
بٍِ......ییـــــــم
مامان:کجا؟؟
من:دَ.............................>گردش
مامان :پسرم هوا آلوده اس نمیشه بریم.
چند دقیقه بعد..................
من:بٍ...ییــــــــــــــم
مامان:کجا گلم؟
من:پا........................>پارک
مامان:گلم نمیشه بریم بیرون برات ضرر داره پسرک نازم.
وکلی ماجراهای دیگه.
بعد خوابیدم تامامانی نفسی تازه کنه.والبته خیلییییییییییییی داره ازدستم حرص میخوره آخه من هیچی نمیخورم.
بعد کمی روی مبل لم دادم وبه نعمتی که تو خونه ما ممنوعه خیره شدم.(نعمت ممنوعه=تی وی)
درسته مامان نمیخوام بهت بچسبم ولی خیلی لثه هام درد میکنن وکلافم.
آخ جون مامان اجازه داد خیلییییییییییییییی کم تی وی ببینم.
بعد یه جای جدید برای دالی بازی کشف کردم.
وکلی تاب بازی کردم.
من وبابایی تصمیم گرفتیم که حداقل زحمت کیک پختن رو از دوش مامانی برداریم .گرچه مامان مخالف صد در صد خرید کیک توی فصول گرمه ولی ما پیروز شدیم.
دایی میشه شمعها روروشن کنی؟؟!!؟؟
دایی:مامانت باید روشن کنه دایی جون.
مامانی بیا دیگه!!!!!!!!!!!!
اینم یه مدل انتظاره دیگه
ههههههههههه .......جیســــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
اینم محمد رهام خواب آلودودست نگران دایی.
همه میگن چه کیک خوشگلی خریدی محمد رهام...........
من:خجالتم ندید!!!!!!!!!!!!!چشماتون قشنگ میبینه...........
وپایان جشن تولد مامان سمانه.